بابک ایران پور روزهای اخیر سفر گسترده مردم عزیز از اقصی نقاط کشور به شهرهای شمالی، انتقاداتی را در فضای مجازی به دنبال داشت بویژه آنکه فیلم های منتشره حکایت از نبودن مکان مناسب برای اسکان و در نهایت پناه بردن مردم به حاشیه و پیاده روها در خیابانهای شهرهای شمالی شده بود. در کنار […]

بابک ایران پور

روزهای اخیر سفر گسترده مردم عزیز از اقصی نقاط کشور به شهرهای شمالی، انتقاداتی را در فضای مجازی به دنبال داشت بویژه آنکه فیلم های منتشره حکایت از نبودن مکان مناسب برای اسکان و در نهایت پناه بردن مردم به حاشیه و پیاده روها در خیابانهای شهرهای شمالی شده بود.

در کنار مسأله اسکان، ترافیک سنگینی جاده های منتهی به شمال که بعضاً باعث توقف های چندساعته در مسیر بود طبیعتاً بر اعصاب و روان مسافران اثر سوء نهاد.

ولی اگر از منظر دیگری به موضوع نگاه شود متوجه خواهیم شد که در جامعه ایران و حکمرانی آن تعریف مشخصی از شادی و نشاط و حتی چگونگی استفاده از تعطیلات متعدد در کشور پیش بینی و برنامه ریزی نشده است و خانواده ها بخصوص جوانان نمی دانند تعطیلات را چگونه باید بگذرانند و یا چگونه سرگرم شوند از این رو تنها راه را سفر به شمال کشور که از آب و هوای مناسبی در مقایسه با سواحل جنوبی برخوردار است، می بینند.

در شهرها اصولا امکانات و ظرفیت هایی برای سرگرمی های مناسب و مورد اقبال افراد وجود ندارد و نگاهها به شادی و نشاط نیز چه بسا به سمت و سوی منفی آن معطوف شده و با مقاومت بخشی اقلیت از جامعه یا نهادهای حاکمیتی و فرهنگی روبرو می شود.

از نگاه جامعه شناسی باید پذیرفت که جامعه همچنان که در مناسبت های مذهبی حضور پررنگ و اثربخشی دارد، در مناسبت‌های ملی و تعطیلات هم نیازمند فضای مناسبی برای سفر، گردش، تفریح و سرگرمی است. بویژه آنکه اصولا جوانان و نوجوانان ذاتأ باید انرژی و هیجانات دوران نوجوانی و جوانی را بطور صحیح و با بهره گرفتن از امکانات مناسب در کشور، تخلیه کنند.

طبیعی است که وقتی در جامعه چنین امکاناتی مهیا نباشد، سفر رفتن و راهی شمال شدن با خودرو شخصی می شود تنها زمینه برای پر کردن اوقات فراغت و تعطیلات. آنهم سفری با اَعمال شاقه و با امکاناتی کم و ترافیک زیاد.

به باور کارشناسان هزینه های بالای سفر با ناوگان حمل و نقل عمومی مانند هواپیما و در عین حال عدم وجود ناوگان و امکانات حمل و نقل عمومی مانند قطار برای شهرهای شمالی باعث شده تا مردم به تنها گزینه سفر برای حمل و نقل یعنی خودرو شخصی روی آورند و همین یک مورد در کنار جاده های مستعمل و بجا مانده از قبل از انقلاب (دهه ۵۰ و پیش از آن) مانند جاده چالوس و هراز، این روزها سفر مثلا ۱۰-۱۲ ساعته از مرکز کشور به شمال را تا حدود ۲۵-۲۷ ساعت سپری کنند و وقت و بنزین زیادی را در این مسیر هدر دهند.

پس از آن هم که به شهرهای شمالی می رسند با انتقاد شدید دیگر هم وطنان مواجه می شوند که چرا با هر تعطیلاتی راهی شمال کشور می شوند و در کنار خیابانها اسکان می یابند و ترافیک و مشکلاتی را به آن خطه از کشور تحمیل می کنند.

ولی همچنان این پرسش مطرح است که مردم برای آنکه با هر تعطیلاتی راهی شمال نشوند، چه گزینه جایگزین و پیشنهاد قابل قبولی پیش رو دارند؟ چقدر و چند روز می توانند در کُنج خانه ها بنشینند و تعطیلات خود را بگذرانند؟ چند بار از این تعطیلات را می توان به فرزند نوجوان و جوان بگوییم برای مرتبه هزارم به پارک شهر خود برو و اوقاتت را آنجا سپری کن؟! و آن زمان که با آب و هوای گرم مواجه هستیم آیا به خانواده ها می توان توصیه کرد که چند روزی به مناطق خوش و آب و هوای دیگر کشور سفر نکنید؟

بنظر می رسد دستگاههای عریض و طویل فرهنگی که بودجه های هنگفتی هم مصرف می کنند اما از تاثیرات فرهنگی ملموسی بی بهره هستند باید به تدوین راهکارهای مناسب برای پرکردن اوقات فراغت خانواده ها بویژه در تعطیلات متعدد در طول سال و ایجاد امکانات و زیرساختهای متناسب با این مقوله بپردازند.

هر آنچه که برای اوقات فراغت کلی خانواده ها، جوانان و نوجوانان برنامه عمومی و همه پسند طراحی نشود، بدیهی است که دیگران به شیوه های مختلف این پازل، ظرف زمانی و ظرفیت هیجانی و شور جوانی و نیاز عمومی کشور و خانواده ها به نشاط و شادی را شکل خواهند داد.

فراموش نکنیم که فراهم کردن زمینه و زیرساختهای مناسب انواع سرگرمی، شور و نشاط بخصوص برای ایام تعطیل بر اساس فرهنگ ایرانی و ارزیابی توقعات منطقی جامعه هدف با بهره گیری از تجربیات دیگر کشورها، از وظایف حاکمیت و ارکان اصلی کشور است.